صد و هشتاد و هفتمین خاطره ی چی شد چادری شدم: دختری که وقتی چادری شد، متولد شد
و دوم مدیون الطاف مادرم حضرت فاطمه الزهرا(س) هستم که نظری به این حقیر انداخت و یاریم کرد
و سوم مدیون فداکاری های مادرم که سالهای سال دخترش را با جان و دل، نگهداری کرده است.
سالهای زیادی بود که دلم میخواست چادری شوم، درست از زمانی که دوره راهنمایی درس میخواندم، با توجه به اینکه مادر مهربانم نیز چادری هستند خیلی دوست داشتم هم مانند مادر دنیایی ام باشم هم مادر معنوی ام و مادر تمام عالم فاطمه(س)
چندین بار هم با مادرم مساله چادری شدنم را مطرح کرده بودم ولی وقتی خودت میدانی که انجام تمام کارهایت به عهدۀ فرشته مهربانی به نام مادر است شرم میکنی از اینکه کارش را بیشتر کنی و احیانا زحمتش را بیشتر!
وقتی سالهای سال روی صندلی چرخدار بنشینی، دنیایت با دنیای دیگران کمی متفاوت می شود. بحث ترحم و دلسوزی نیست، دنیایت از این جهت متفاوت می شود که
تقدیم به امام رئوفم! حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که برای نعمت چادرم او واسطه ی فیض شد برای دخترکی که بسیار امید به مهربانی اش بسته بود و بسته است.