صد و هشتاد و هفتمین خاطره ی چی شد چادری شدم: دختری که وقتی چادری شد، متولد شد

ابتدا خدا را شاکرم که سعادت چادر به سر کردن را یافتم

و دوم مدیون الطاف مادرم حضرت فاطمه الزهرا(س) هستم که نظری به این حقیر انداخت و یاریم کرد

و سوم مدیون فداکاری های مادرم که سالهای سال دخترش را با جان و دل، نگهداری کرده است.

سالهای زیادی بود که دلم میخواست چادری شوم، درست از زمانی که دوره راهنمایی درس میخواندم، با توجه به اینکه مادر مهربانم نیز چادری هستند خیلی دوست داشتم هم مانند مادر دنیایی ام باشم هم مادر معنوی ام و مادر تمام عالم فاطمه(س)

چندین بار هم با مادرم مساله چادری شدنم را مطرح کرده بودم ولی وقتی خودت میدانی که انجام تمام کارهایت به عهدۀ فرشته مهربانی به نام مادر است شرم میکنی از اینکه کارش را بیشتر کنی و احیانا زحمتش را بیشتر!

وقتی سالهای سال روی صندلی چرخدار بنشینی، دنیایت با دنیای دیگران کمی متفاوت می شود. بحث ترحم و دلسوزی نیست، دنیایت از این جهت متفاوت می شود که

ادامه نوشته

صد و هشتاد و پنجمین خاطره ی چی شد چادری شدم: انتخاب بین دو گزینه

نمیدونم چه حسی بود؟ ولی فكر میكنم "موهبت الهی" میشه اسمش رو گذاشت...؛

از بچگی عاشقِ روسری و چادر سر كردن بودم و وقتی به سن تكلیف رسیدم، واقعا یه سری مسائل رو "تكلیف"ِ خودم میدونستم؛ حتی توی خاله بازیهامون، همون چادرِ گُلدارم رو سر میكردم و نقشِ یه مامانِ زحمت كش رو بازی میكردم...؛

با هر لباسی كه داشتم، روسری سر میكردم و به بودنش معتقد بودم، تا اینكه توی یكی از همون شبها، خدا یكی دو تا فرشته مهربون رو كه خیلی هم از من بزرگتر نبودند، سر راهم قرار داد؛ توی اون سن و سال، محجبه و چادری بودند و اتفاقا وقتی كه با هم تنها شدیم هم، در مورد "حجاب" صحبت كردیم؛ استدلالِ اون موقعِ اون دخترخانم این بود كه

ادامه نوشته

صد و هشتادمین خاطره ی چی شد چادری شدم: انس با قرآن کریم

سلام

میخوام خاطره چادری شدنمو براتون بگم

من 20 سالمه و الان5 ماه هست که چادری شدم اما چه جوری؟

من از طریق یه نذر چادری شدم چندماه پیش که یه مشکل داشتم برای حل مشکلم نذر ختم قران کردم هر روز یک حزب از قرآن کریم را با معنی می خوندم کم کم حرفای قشنگ خدا

ادامه نوشته

صد و هفتاد و ششمین خاطره ی چی شد چادری شدم: یک سوال در هنگام قرائت قرآن کریم

چی شد که چادری شدم ...

من سیده نرگس هستم و 21 سال سن دارم .

بعضی از اوقات از خودم میپرسم واقعا چی شد نرگس مانتویی دیروز تبدیل به یه دختر محجبه چادری شد ؟

اعتقاد دارم که معجزه الهی بوده تا من تو سن 21 سالگی متحول بشم و خداوند اینقدر دوسم داشته که اینطوری راه درست رو بهم نشون داده ..

من همیشه به الهامات الهی اعتقاد داشتم و مطمئن هستم حتما روزنه ای در قلبم بوده که نور الهی این طوری به قلبم تابیده ..

چون تا بحال ندیده یا نشنیده بودم دختری به سن من یک دفعه و بدون این که کسی ازش خواسته باشه محجبه و چادری بشه ..

قبلا وقتی دخترهای چادری رو میدیدم میگفتم این چه کاریه که کسی یه پارچه سیاه بیاندازه رو خودش و اون موقع اصلا فکر نمیکردم خودم زمانی چادر به سر کنم  ....

ولی الان عاشق چادرم هستم و دلم نمیخواد زمانی از چادرم دور بشم ... واقعا هیچ کس نمی تونه احساس منو وقتی چادر سرمه درک کنه

تصمیم به چادر پوشیدنم از اونجایی شروع میشه که

ادامه نوشته

صد و هفتاد و پنجمین خاطره ی چی شد چادری شدم: فضای آماده خانواده مان

سلام

وبلاگ رو که خوندم وسوسه ام کرد منم خاطره ی چادری شدنم رو براتون بفرستم

درست یادمه 4سالم بود که با مامانم توی اتوبوس نشسته بودیم و به خونه می رفتیم وقتی دیدم همه ی خانوما چادر سرشونه احساس کمبود شدیدی بهم دست داد  همین بود که به مامانم گفتم منم چادر میخوام مامانم گفتن: نه مامان تو خیلی کوچیکی نمیتونی چادر نگه داری بزرگتر شدی واست می دوزم ولی من اصلا گوشم بدهکار نبود تا خونه رسیدیم مثل بچه هایی که شکلات یا بستنی میبینن توی خیابون چادر مامانشون رو میگیرن می کشن  وهی به مامانشون میگن واسم بخر بخر و گریه می کنن منم همین برنامه رو تاخونه پیاده کردم البته در مورد چادر! اینقدر گریه کردم که حد نداشت.

وقتی رسیدیم خونه بابام که

ادامه نوشته

صدوشصت وهشتمین خاطره چی شد چادری شدم:آقای مهربانمان خودمان را با بهترینها برای ظهورت آماده میکنیم

ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ

 سپس از روبرو و از پشت سر و از راست وچپ شان بر آنان میتازم وبیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.

آیه17سوره اعراف

خواهران خوب ایمانی من سلام

من دختری16ساله هستم .دختری که در چادرش و چادری شدنش تردید داشت و به کمک یک دوست این شک و تردید به یقینی پایدار تبدیل شد.

من در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم که اعتقادات مذهبی قوی در آن وجود دارد و از همه مهمتر با وجود مذهبی بودن خانواده ما هیچ چیزی در آن به من تحمیل نشد و من یک فرد مذهبی شدم. حجاب من مانتو و شال یا روسری بود اما هیچ وقت هیچ نامحرمی یک تار موی مرا نیز ندیده بود .

با وجود اینکه خانوده خود ما مذهبی بود اما آشنایان و خویشاوندان نزدیک شاید حجابی در حد متوسط یا حتی کمتر داشتند و

ادامه نوشته

صد و شصت و یکمین خاطره ی چی شد چادری شدم: نمی خواهم یک بنده ی معمولی خدا باشم

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین ... هو ناصر و معین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

دختری ۱۷ ساله هستم

محصل رشته ی ریاضی فیزیک

اگر خدا بخواهد و در دانشگاه قبول شوم مهر ۹۲ عازم دانشگاهم

عاشق اسمم هستم

محدثه...آن هم محدثه سادات

چی شد چادری شدم؟؟

خب

ادامه نوشته

صد و چهل و نهمین خاطره ی چی شد چادری شدم: تاج بندگی به جای طوق بردگی

شخصیت زده شده بودم.....

شخصیت؟؟

آری!ذهن بیابان گردم ،مرا به سوی بردگی کشانده بود....

بردگی دنیای برهنگی....

در  بازاری آزاد که زنان ،کالاهای مشترکی هستند در آن

اما نه تمامی زنان ..

بلکه، زنانی که برهنگی و جذابیت های ظاهریشان را ،دلیلی بر قیمتی بودنشان یافته بودند...

و من

در این بازار به دنبال

ادامه نوشته

صد و بیستمین خاطره چی شد چادری شدم: شبیه الگویم

دقیقا یادم نیست که از کی چادری شدم!؟ ؟؟؟

شاید از زمانی که سه سالم بود و در مسابقه حفظ سوره های کوچک قرآن شرکت می کردم ، شاید ....

اما از وقتی که خودمو شناختم چادر داشتم

یادمه مادرم می گفت اگه

ادامه نوشته

نود و نهمین خاطره چی شد چادری شدم: تایپ کردم سمعنا و اطعنا...

اون روزها هنوز چادری نشده بودم. هیچ وقت پیش نیامده بود که به خوب و بی‌نقص بودنم شک کنم! اما اتفاقی پیش آمد و کوه پوشالی غرور و تصوری رو که از خودم داشتم در مقابل چشمام ویران کرد.

من فقط می‌خواستم "بهتر" باشم. پس 31 شهریور درست شب قبل از شروع سال تحصیلی جدید و در حالی که فرداش عازم مشهد بودم تا به اولین کلاسهای دانشگاه برسم، عهدنامه‌ای رو با خودم بستم و امضا کردم. دیگه نمی‌خواستم اون آدم باشم. انگار برای خودم تنگ شده بودم؛ اما از کم و کیف این‌که باید چه کار کنم و چی بشم زیاد سر در نمی‌اوردم. اون عهدنامه هم منو متعهد می‌کرد به انجام یا عدم انجام کارهایی که فکر می‌کردم در جهت بهتر شدن باید باشه.

همیشه عادتم بود که

ادامه نوشته

نود و هفتمین خاطره چی شد چادری شدم: یک سوال مرا مصمم کرد

حدود یک سال در مورد چادر تحقیق کردم. یه مدت بود دلم می خواست چادر سرم کنم اما خب چون تا حالا به جز زیارت رفتن و روزای خاصی از سال مثل محرم چادر سر نکرده بودم، واسه همین می خواستم اگر چادری شدم خیلی محکم چادرم رو حفظ کنم نه اینکه یه روز سرم باشه و روز بعد نه

تو خانواده ی ما هیچکس چادری نیست برای همین چادر سرکردن برای من خیلی سخت بود اما من چادر رو دوست داشتم

و وقتی در این تصمیم مصمم شدم که یه نفر ازم پرسید: اگه

ادامه نوشته

شصت و سومین خاطره چی شد چادری شدم: نمی دونم اسم این خاطره رو چی بزارم یکی داستان است پر آب چشم

موقع خوندن این خاطره به خاطر شرایط سخت و استقامت عجیب این بزرگوار خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، از همه ی شما می خوام به حرمت این روزهای مبارک برای خواهرمون خیلی دعا کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

خواستین که خاطراتمو بگم ... چی بگم والا

من ناشنوام ... خوندن جمله هام واسه ادمای عادی خسته کننده هست ولی باشه میگم

قبل از اینکه من بدنیا بیام ... مادرم در روز محرم

ادامه نوشته

بیست و پنجمین خاطره ی چی شد چادری شدم: یک دوست خوب!

به نام خدایی که همیشه بهترین ها رو برام خواسته

اصلا از همشون بدم میومد،منظورم چادری هان،هیچ جوری نمی تونستم قبولشون کنم....تو جمع های خانوادگی حتی روسری سر نمی کردم.....و بابت این مسأله هیچ کس شکایتی نداشت ....بلکه یه چیز عادی و طبیعی بود،....جز دایی دومیه....ولی زورش بهم نمی رسید....لجباز تر از این حرفا بودم!

همش فکر می کردم اونایی که چادر سر می کنن آدمای متظاهری هستن و حتما شغل باباهاشون یه ربطی به بسیج و سپاه و ... داره!

راست گفت خدا که :"چه بسا چیز هایی رو که دوست دارید و به ضرر شماست و چه بسا از چیز هایی که بدتون میاد و به نفع شماست".

تا به خودم اومدم دیدم بهترین دوستم ، دوست که نه ، به قول مولانا "شمس وقمرم " ، شده یه

ادامه نوشته

هفتمین شرکت کننده: الهه ؛ خدا دوست داره من چه جوری باشم؟

سلام

من خیلی وقت نیست که چادر سرم میکنم البته یکی دو ماهی هم روش فکر کردم

خانوادم راضی نیستن از این موضوع

میگن با مانتو هم حجابت رعایت بود

ولی من ماه رمضون" شب قدر اول" امسال گفتم یه تغییری تو خودم بدم

شبی یک جزء قرآن که می خوندم

اون شب دلم

ادامه نوشته