سلام
ظاهرا اینکه چادر سرم از دوم دبستان کاملا زوری و کورکورانه به نظر میاد.
میدونید که این روزا دارن به مغز خیلی از چادری ها آمپول "انتخاب تو کورکورانه بود یا تو به زور چادری شدی"تزریق میکنن
و دقیقا خیلی ها در حالی که نه به زور بلکه واقعا با فکر یا تحت تاثیر
یه خانواده مذهبی و پایبنده اصول که باعث شده از بچگی چادر براشون جایگاه
داشته باشه و دارای ارزش باشه اون رو انتخاب کردن اما خیلی راحت به خودشون
تلقین میکنن که انتخابشون زورکی بوده
و البته باید بدونیم این فاجعه ست!
داشتم میگفتم من از دوم دبستان به صورت کاملا رسمی و جدی چادری شدم
دقیقا اون لحظه یادم نیست
چون برام چیزه عجیبی نبود
چون چادر واسه من یه هنجار خیلی خاص نبود، یه انتخاب کاملا عادی بود، یه
ارزش، و طبیعتا هیچ آدمی ولو یه دختر بچه دوم دبستانی از چیزی که واسش
ارزش شده فرار نمیکنه
اما قصه به همین جا ختم نمیشه
این رو حداقل چادری ها خوب درک میکنن
گاهی بعضی ها فکر میکنن کسی چادر داشت دیگه آخر راهه، یعنی دیگه حجابش
رو انتخاب کرده در حالی که اصلا این طور نیست یه چادری هم میتونه کلی نوسان
در نحوه ی چادر سر کردنش داشته باشه
اما اینکه چی شد من یه چادری واقعی شدم "یعنی چادری با همون اصولی که
چادر تعریف میکنه" ؛ بدون حتی ذره ای لوازم آرایش، پوشاندن کامل موهای سر و
... و خلاصه درست سر کردن چادر "منظورم جمع و جور کردنشه طوری که واقعا
چادر حصار جسمم باشه"
همه اینا وقتی رنگ پیدا کرد که ترم 5 دانشگاه حاج آقا ماندگاری اومدن دانشگاه ما
اونروز