صد و نوزدهمین خاطره چی شد چادری شدم: راهیان نور و حقایقی که با دلم دیدم
سلام
ادامه نوشته
من مژده هستم 19 سالمه 18 سال راحت و اسوده بدون هیچ دغدغه ای بدون هیچ فکری واسه خودم زندگی کردم بدون اینکه بدون زندگی چیه هدف از زندگی چیه؟
تا اینکه با دختر خالم که واقعا اگر اونو نداشتم پام به اینجور جاها باز نمی شد، رفتیم مزار شهدای گمنامالبته من اصلا نمی خواستم برم مزار شهدا، هیچ حسی نداشتم اما چون توی خونه تنها می شدم مجبور شدم که برم اصلا از جمع بچه مذهبی ها خوشم نمیومد.
اونجا دیدم همه دارن گریه میکنن با چه عشقی، تو دلم مسخرشون می کردم میگفتم که چی مثلا دارن گریه میکنن.
خلاصه دختر خالم
+ نوشته شده در شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۰ ساعت 7:32 توسط من چادرم را دوست دارم
|
تقدیم به امام رئوفم! حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که برای نعمت چادرم او واسطه ی فیض شد برای دخترکی که بسیار امید به مهربانی اش بسته بود و بسته است.