سلام

شاید برای گفتن خاطره چادری شدنم زود باشه اما فکر کردم شاید بتونه تردید را از کسی دور کند

من تنها سه روز است که چادری شده ام از روز تاسوعا.

چادری شدن من داستانی طولانی دارد همیشه حجاب برایم مسئله مهمی بود من چادر نمی پوشیدم اما حجاب کاملی داشتم مانتو مناسب می پوشیدم و کسی موهایم را نمی دید هیچ وقت به چادر جدی فکر نکرده بودم همیشه با خود می گفتم وضعیت حجاب مناسبی دارم تا اینکه امسال راهی کربلا شدم به گمانم جرقه اش از همان جا زده شد

بعد تردیدهایم اغاز شد می خواستم با اعتقاد کامل این تاج بندگی را بر سر کنم اما مدام تردید به سراغم می امد اتفاقات زیادی افتاد اما من همچنان مردد بودم

خیلی اتفاقی